جانماز...
پدرم گفت نماز از چه شکسته ای بی دین؟؟ گفتمش طاقت بی غیرتی ام نیست ببین......مهر
و سجاده ی خاک وطنم گشته اسیر made in chinaزیر سجاده نوشته است پدر...
فدای تو عشقم (احسان)
پدرم گفت نماز از چه شکسته ای بی دین؟؟ گفتمش طاقت بی غیرتی ام نیست ببین......مهر
و سجاده ی خاک وطنم گشته اسیر made in chinaزیر سجاده نوشته است پدر...
روزی مردی پیش دکتر روانپزشک رفت گفت : غم عالم در دل من است،
دکتر گفت : می توانی به سیرکی که در همین نزدیکی است بروی در آنجا دلقکی است که غم را از تو می گیرد
آن مرد بلند شد و در حال رفتن به دکتر گفت از بخت بدم من هم دلقکم...!
به من نگو( سیگار) نکش
بپرس برا کدوم دردم سیگار میکشم
بپرس اصلا چرا سیگاری شدم؟!
مطمعن باش اون موقع خودت برام کبریت میکشی...
یه روز خودم و دلم عاشق یه نفر و دلش شدیم
ولی اون بی رحمانه خودمو دلمو از خودش و دلش روند
دیروز با یه دست گل اومده بود به دیدنم با یه نگاه مهربون
همون نگاهی که سالها از من دریغش می کرد
گریه کرد و رفت...
قبل رفتنش گفت : دلش برام تنگ شده!
ولی من فقط نگاهش کردم وقتی رفت
سنگ قبرم از اشکاش خیس شده بود...
من در سرزمینی زندگی میکنم که مردمش صحنه بوسیدن
دو عاشق رابا نفرت بیشتری نگاه میکنندتا صحنه اعدام یک
انسان واین را مذهب می خوانند!
دکترشریعتی
هر چی مهربونتر باشی بیشتر بهت ظلم میکنن
هر چی صادق تر باشی بیشتر بهت دروغ میگن
هر چی دلسوزتر باشی بیشتر سرت کلاه میذارن
هر چی قلبتو آسونتر در اختیار بذاری راحت تر لهش میکنن
هر چی آرومتر باشی فکر میکنن آدم ضعیفی هستی
هر چی بیشتر به فکر دیگران باشی بیشتر حقتو میخورن
هر چی خودتو خاکی تر نشون بدی واست کمتر ارزش قائلن
شاپرک ، یکی از دخترای خوشگل کلاسمون بود. شبا در اتاقشو قفل
می کرد و میرفت تا صبح تو خونۀ دوس پسرش نیما میموند. و صبح از
در بالکن میرفت تو اتاقش. یه روز اومد سر کلاس ، زد زیر گریه. پرسیدم
چته؟ گفت نیما دیشب بالشتو گذاشت رو صورتم و کرد تا ته. من الان
دیگه دختر نیستم. بعدش رفت دکتر واسه ترمیم ، دکترش گفت خرجش
200 تومن میشه ولی اگه باهام بخوابی، 70 تومن بیشتر ازت نمی
گیرم. شاپرک قبول کرد. روی همون تخت... مطب با دکترش خوابید ،
بعدشم دکتره براش ترمیم کرد و چند سال بعدش ، نازلی که اونم یکی
از خوشگلای کلاسمون بود، گفت به دوس پسرم (شاهین) گفتم باکره
نیستم، گفته من باهات ازدواج نمی کنم. میخام با یه دختری ازدواج کنم
که دست هیچ پسری بهش نخورده باشه. شیش ماه بعدش شاهین
با شاپرک ازدواج کرد.
هیچ وقت قیافۀ خوشحال شاهینو یادم نمیره. خوشحال بود از اینکه
بالاخره دختری رو پیدا کرده که دست هیچ پسری بهش نخورده !
این واقعا یعنی چی؟؟؟؟؟؟
رفتم از شهر خدا ستاره چيدم واسه تو،تو ستارمو سوزوندي آخرش گفتي برو.
آي دلت بسوزه ميرم تو اسير دلتي،
كاش ميدونستي عزيزم اون ستاره خودتي.
تو سوزوندي خودتو با خودت منم سوزوندي.
كاشكي دل نداشتي و جاش...
توي قلب من ميموندي...
برای خریدن عشق هرکس هرچی داشت آورد....
دیوانه هیچ نداشت و گریست.....
گمان کردند چون ندارد می گرید....
اما هیچکس ندانست که قیمت عشق اشک است و قیمت اشک عشق!!!!!!
باتمام وجود گناه کردم
اما او نه نعمتش را از من گرفت
و نه گناهانم را فاش کرد
حال اگر اطاعتش کنم چه خواهد کرد......
شک ندارم خداوند مرا سر راهت قرار داد
تا عاشقت باشم از بین دیگران
مرا انتخاب کرد چون می دانست
به بهترین شکل دوستت خواهم داشت!!!!!
میتوانستم ناله کنم...خنديدم
ميتوانستم شکايت کنم...قدردانی کردم
ميتوانستم فرياد بزنم...سکوت کردم
ميتوانستم نفرين کنم...دعا کردم
ميتوانستم ويران کنم...ساختم
ميتوانستم تحقير کنم...خود را شکستم
ميتوانستم برانمت...بدرقه ات کردم
يادم باشد..حرفی نزنم که به کسی بربخورد
نگاهی نکنم که دل کسی بلرزد
راهی نروم که بيراه باشد
خطی ننويسم که
آزار دهد کسی را
يادم باشد که روزگار خوش است...همه چيز بر وفق مراد....
خب
تنها دل ما
دل نيست
پسرک آدمکی برفی می سازد تنها یک دقیقه نگاهش می کند.
ولی اوج لذت بازیش لحظه ای است : که آنرا خراب می کند
واینگونه اولین درسها را می آموزد تا روزی مثل آدم بزرگ ها شود!!!
سالها پیش مورچه ای رو مسخره میکردم که عاشق تفاله ی
چایی بود خودمو یادم رفته بود که عاشق آشغالی بودم که فکر
میکردم آدمه......
هنوز که هنوزه / دلم از این میسوزه / اونی که دنیای من بود /
همه ی رویای من بود / رفت و برگشت و نگام کرد / زیر لب
اسمی صدام کرد / دل من لرزید و لرزید / اون به گریه هام می
خندید / همه گفتن اون غریبه / خنده هاش همه فریبه / ولی من
گفتم صدام کرد / وقت رفتن یه نگام کرد / اونا خندیدن به حرفام /
عشقی که نبود تو دستام / حالا فهمیدم غریبه / همه ی حرفاش
فریبه / زیر لب می گفت دیوونه /
هیشکی با تو نمیمونه.......
شبهای بلند و بی عبادت چه کنم ؟؟؟
طبعم به گناه کرده عادت چه کنم؟؟؟
گویند کریمی است که گناه می بخشد
گیرم که او ببخشد من از خجالت چه
کنم!!!!!
میدونم دلت گرفته : من برات سنگ صبورم مثل تو از همه دورم
واسه من
زندگی سرده نکنه تو هم
غریبی....
کاش میشد اشکاتو پاک کرد بمیرم تو هم بریدی؟
چه تبسم قشنگی!!
وقتی به غم ها بخندی....
آخه ارزشی نداره دل به این دنیاببندی....
نازنینم دنیا همینه.....
اون که خوب بود بدترینه...!!!!
از پایان گرفتن غم هایت نا امید شده ای....
به خاطر بیاور زیباترین صبحی که تا به حال تجربه کرده ای....
مدیون صبرت در برابر سیاهترین شبی هست
که هیچ دلیلی برای تمام شدن نمی دید!!!!!
انگار که تو در کنارم نیستی...
شب یا روز کدامیک بهتر است...؟؟؟
چه بگویم؟؟؟؟؟
میدانم که هر دو بی ارزشند آنگاه که تو در کنارم نیستی...!!!!!
خدایا وقتی ازم گرفتی و بهم بخشیدی فهمیدم معادله زندگی نه غصه
خوردن واسه نداشته هاست نه
نه شاد بودن واسه داشته ها !!!!!!!